کد مطلب:189349 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:301

تبیین شیوه های صحیح اجتهاد
امام باقر علیه السلام به عنوان مبتكر و تدوین كننده ی علم اصول، در جایگاه برترین مرجع دینی شیعه در روزگار خویش، بر خود لازم می دانست با تبیین شیوه های صحیح اجتهاد، به نهادینه ساختن فرهنگ اجتهاد بین دانشمندان علوم اسلامی مبادرت ورزد.

از این رو، به آموزش اصحاب و شاگردان خود در راستای اجتهاد با بهره گیری از شیوه های صحیح اقدام نمود كه در كتابهای اصولی، نمونه های فراوانی از آن به چشم می خورد؛ به مواردی در این زمینه توجه كنید:

1. زراره می گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: شما در مسح پا و سر، مسح تمام سر و پا را لازم نمی دانید، بلكه مسح مقداری از آن را كافی می دانید؛ آیا ممكن است بیان كنید كه این حكم را چگونه و از كجا بیان می فرمایید؟ امام با تبسمی پاسخ دادند: این همان مطلبی است كه پیامبر صلی الله علیه و آله نیز بدان تصریح دارد و در قرآن نیز آمده است؛ به درستی كه خداوند می فرماید: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ» [1] ؛ «پس صورتهایتان را بشویید». از این جمله، فهمیده می شود كه شستن صورت واجب است. پس خداوند شستن دستها را عطف بر صورت نمود و فرمود: «وَاَیْدِیَكُمْ اِلَی الْمَرافِقِ»؛ «و دستانتان را تا آرنج بشویید». بنابراین، خداوند شستن دو دست تا آرنج را به صورت متصل [و معطوف] بیان نمود. پس دانستیم كه شستن تمام دست تا آرنج لازم است. پس خداوند این دو كلام [مورد نظر و جمله ی بعد] را جدا می كند و جمله [بعد] ، از ماقبل [خود] جدا می شود و با فعل جدیدی آغاز می گردد كه: «وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِكُم»؛ «و سرهایتان را مسح كنید». پس می فهمیم هنگامی كه فرمود: بِرُؤُوسِكُم، مقداری از مسح سر كافی است و [این مطلب] از مكان باء فهمیده می شود [كه مراد مسح برخی از سر است؛ چرا كه نفرموده وَاْمسَحُوا رُؤُسَكم و آن را مانند فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُم وَاَیْدیكُم بدون باء نیاورده است و در واقع، امام باء را باء تبعیضیه گرفته اند] . پس خداوند، رجلین را به رأس وصل [و عطف] نموده است؛ همان گونه كه یدین را به وجه وصل [و عطف] نموده. و هنگامی كه فرمود: «واَرْجُلَكُم الی الْكَعْبَیْنِ»؛ از اینكه رجلین را به رأس وصل كرده، می فهمیم كه مسح بر برخی از قسمتهای پا نیز كافی است. [این همان چیزی است كه] رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را برای مردم تفسیر كرده بودند، اما مردم سخن او را تباه ساختند. [2] .

به خوبی آشكار است كه امام با تأسی به دو نكته ی ادبی در تفسیر آیه ی شریفه (اول: عدم انشاء امر جدید برای شستن دستها و عطف ایدیكم به وجوهكم با یك صیغه ی امر فاغْسِلوا و دوم: تبعیضیه گرفتن باء جاره در برؤسكم و عطف ارجلكم به آن) سعی در بازگو كردن چگونگی برداشت این حكم از آیه دارند. البته امام می توانستند بدون این كار، حكم شرعی را برای مخاطب روشن سازند، اما آشكار است كه ایشان در آموزش شیوه های اجتهاد به فرد پرسش كننده تلاش كرده اند.

2. در روایتی دیگر، زراره و محمد بن مسلم می گویند: از امام باقر علیه السلام پرسیدیم: نظر شما در مورد نماز مسافر چیست؟ امام فرمود: خداوند بلند مرتبه می فرماید: «وَاِذا ضَرَبْتُمْ فِی الاَْرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْكُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوةِ»؛ [3] .

«هنگامی كه سفر می كنید، گناهی بر شما نیست كه نماز خود را كوتاه كنید.» پس تقصیر در سفر واجب شده است، همانند وجوب تمام خواندن آن در «حَضَر».

به امام عرض كردیم: خداوند فقط فرموده بر شما «جناحی» نیست و نفرموده «افعلوا» [كه ظهور در وجوب داشته باشد] ، پس چگونه [از این آیه فهمیده می شود كه] واجب گردانیده است؟ امام فرمود: آیا خداوند بلند مرتبه در [مورد] صفا و مروه نفرموده است: «فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»؛ [4] «كسانی كه حج خانه ی خدا و یا عمره انجام می دهند، مانعی نیست كه بر آن دو طواف كنند». آیا نمی بینید طواف آن دو واجب شده است؟ چون خداوند در كتاب خود آورده و پیامبر او صلی الله علیه و آله نیز بدان عمل كرده است. تقصیر در سفر نیز همین گونه است كه پیامبر صلی الله علیه و آله بدان عمل كرده است و پروردگار تعالی نیز آن را در كتابش آورده است. [5] .

امام خمینی رحمه الله درباره ی دلایل وجود اجتهاد در عصر معصومان علیهم السلام می نویسند: «از جمله آن دلایل، روایاتی است كه به چگونگی حكم شرعی از كتاب خدا اشاره می كند و به عنوان نمونه، می توان به روایت زراره اشاره نمود كه چگونگی آموزش به زراره در راستای استنباط حكم شرعی از قرآن را بیان می كند.» [6] .


[1] مائده/6.

[2] وسائل الشيعة، محمد بن الحسن الحر العاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ پنجم، 1403 ق، ج1، ص290.

[3] نساء/ 101.

[4] بقره / 158.

[5] بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ اول، 1362 ش، ج2، ص276.

[6] الرسائل، روح الله خميني، قم، اسماعيليان، 1385 ق، ج2، ص128.